ارنوازارنواز، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره

داستان‌هاي عمه پسند

گریه بر هر درد بی درمان دواست

دکتر به ارنواز گفته که اگه می خواد تو مدرسه گریه بکنه راحت باشه و گریه کنه چون گریه واسه آدم خوبه (به اصطلاح ایرانیش آدم با گریه سبک میشه) حالا داریم از مدرسه برمی گردیم خونه که ارنواز میگه بستنی می خوام - نه ارنواز می دونی که بستنی های این مغازه خوب نیست. هر وقت خوردی دل درد گرفتی - عیب نداره دل درد بگیرم - نه اونوقت دل درد می گیری ، گریه می کنی - عیب نداره مگه دکتر نگفته گریه واسه آدم ها خوبه
16 ارديبهشت 1393

دختر باحیا

اینجور که من می نویسم شاید شما فکر کنید دختر من خیلی بی حیا تشریف داره ولی ابدا اینجوری نیست. مثلا امروز صبح موقع رفتن به کلاسش من مجبور بودم جلوی کمد شلوارش را عوض کنم و ارنواز واسه اینکه خدایی نخواسته کسی لخت نبیندش، تقریبا رفته بود توی کمد. بهش میگم: حالا مگه چه اشکالی داره ببینندت؟ میگه: نه نمی خوام میگم: شما که دوست نداری، تو دستشویی که جلوی بقیه لخت میشی؟ (اخه دستشویی های بچه ها عمومیه و تو هر کدام چهار پنج تا توالت روبروی همه) میگه: آخه اونجا داریم جیش می کنیم     گرفتید فرقش را؟
16 ارديبهشت 1393

حرف زدن زیاد

میگه: ''کیارا و ماریانا بهم میگن تو دهنتو وا نکن.'' میگم: ''خیلی حرف زشتی می زنند، حالا چرا این حرفو می زنند؟'' میگه: ' آخه میگن تو زیاد حرف می زنی'' با خودم میگم خداییش تو اولین غیر ایتالیایی ای هستی که تونستی تو حرف زدن اینا را شکست بدی
16 ارديبهشت 1393

برعکس بازی

داریم بازی برعکس می کنیم یعنی هر کی از کارهای یک بچه ای تعریف می کنه و نفر مقابل اگه کار خوبی بود باید بگه بده و اگه کار بدی بود، باید بگه خوبه. مامان میگه: بچه ای که همه اش حرف کاکا و پی پی می زنه... ارنواز میگه: خوبه... بابا میگه: خیلی خوبه باید واسه اش جایزه خرید... ارنواز میگه: کیه؟ من میگم: کی؟ ارنواز میگه: همونی که همه اش حرف کاکا و پی پی می زنه میگم: یه بچه میگه: منم، واسه ام جایزه می خری؟
14 ارديبهشت 1393

دستشویی رفتن

ارنواز امشب می ترسه که تنهایی به دستشویی بره. میگه مامان باهاش بیاد دستشویی. مامان میگه برو هر وقت تموم شد من میام. ارنواز همونجوری که واستاده جلوش میگه: تموم شد
14 ارديبهشت 1393

کلک

- بابا یه شکلات دیگه میدی بخورم؟ - نه ارنواز گفتم که اون یکی آخریش بود که می تونستی بخوری - بابا می دونستی موقعی که من ایران بودم چقدر دلم واسه ات تنگ شده بود - ... (چند لحظه بعد) - بیا این یکی را هم بگیر ولی دیگه واقعا آخریشه (چند لحظه بعد) - بابا اونی که گفتم کلک بود
12 ارديبهشت 1393

آدم های بد

- ارنواز بهتره از اینجا بریم - چرا؟ - اینجا آدم های بدی واستادند - یعنی چی آدم های بد؟ - یعنی آدم هایی که کارهای بد می کنند - مثلا چی کار می کنند؟ - مثلا وامی ایستند تو پارک، سیگار می کشند، مشروب می خورند ... - مشروب چیه؟ - مشروب همون هایی است که گفتم بچه ها نباید بخورند، می اندازتشون. آدم بدها مشروب زیاد می خورند بعد حرف های بد می زنند - چرا؟ - خب بدند دیگه - بدجنسند؟ - آره - گفتی چی کار می کنن؟ - حرف های بد می زنند - مثلا چی؟ - مثلا... من بلد نیستم چی می گند - ولی من بلدم - واقعا؟ چی می گند؟ - میگن زشت... بد... بدجنس... - آره فکر کنم همین ها را می گند ...
5 ارديبهشت 1393

ترس

واستاده پشت سازش و داره یک آهنگ عجیب و غریب را میزنه. یک دفعه میدوه تو اتاق و میگه: بابا من ترسیدم - چرا بابا؟ - آخه آهنگش ترسناک بود
5 ارديبهشت 1393

پرنسس خانگی

مامان میگه: قربونت برم پرنسس من - ولی کیارا و ماریانا میگن من پرنسس نیستم. میگن من فقط تو خونه مون پرنسسم. - راست میگن مامان، همه بچه ها فقط واسه مامان باباهاشون پرنسسند. ولی بیججو (مربیشون) هم گاهی بهت میگه پرنسس، نه؟ - نه اون بهم میگه Bambina d'oro (دختر طلایی)
5 ارديبهشت 1393